اتوبوس
داستان این ماشین : قبل کرونا است . یه روز تو راه مدرسه رفتیم مغازه بابای دوستم که مجسمه فروش بود . دیدم یه گوشه یک اتوبوس خوشکل زرد وجود داره . آریا چند روز بود میگفت : اتوبوس می خوام . یه مجسمه بابا نوئل برای خودم و اون اتوبوس زرده را برای آریا خان خریدم . وقتی بهش دادم خیییییلی خوشحال شد و کلی ازم تشکر کرد .🤩😍 ...
ماشین فوق العاده
داستان خرید این ماشین : قبل کرونا است . یه روز خاله فرزانه مهربون و دخترخاله کیانا اومدند خونمون و سوپرایزمون کردند . آریا گفت ماشین می خوام خاله فرزانه گفتند میرم دارو بخرم . اما یکدفعه دیدیم با یه ماشین فلزی عالی اومدند خونه . آریا خییییلی خوشحال شد . کارهای حیرت انگیز این ماشین : با جلو و عقب بردن ماشین ، حرکت کرده و جلو و عقبش ، بالا و پایین می رود . ممنون خاله فرزانه مهربون🤩😍😘 ...
قرار جدید
دوستان عزیز !!!!! توجه ! توجه ! در این چند روز ما علاوه بر عکس گذاشتن ، داستان خرید و به دست اوردن بعضی از وسایل آریا را روایت می کنیم .
نویسنده :
خواهر هلیا
19:05
هدیه عمه جون
ما به خاطر کرونا چند ماه است که عمه مان را ندیده ایم . امروز عمه مان با یک ماشین خوشگل و خوراکی های خوشمزه اومدند پیشمون . البته توی خانه نیامدند و از دم در هم را دیدیم . ...